پایان تلخ
عمری نگاهت بهترین تصویر من بود
یادت شباهنگام دامنگیر من بود
وقتی که آزادانه با هم می پریدیم
یاغی
ترین احساس در زنجیر من بود
من خواب دیدم پر کشیدی و سحرگاه
تنها شدن در این قفس تعبیر من بود
رفتی و چشم آیینه بعد از تو هر صبح
در حسرت لبخند دیرادیر من بود
رفتی,ندیدی بی تو حتی روز ابری
خورشید در اندیشه ی تبخیر من بود!
ز اینجا دلم می خواست با هم پر بگیریم
اما چه باید کرد؟!این تقدیر من بود
در لحظه ی پرواز بالم در هوس سوخت
تو خوب بودی همسفر,تقصیر من بود!